به تحولات افغانستان اگر نگاهی بیندازیم می بینیم که آمریکا در افغانستان هم به ائتلاف جهانی اهمیت داد و هم افغانیها را شریک خود در آینده کشورشان فرض کرده بود اما در ظاهر سخنانی که آمریکاییها در خصوص ایران مطرح می کنند، این دو اصل به چشم نمیآید.
در برخورد عراق دو مولفه جدید در عملکرد آمریکاییها ظاهر شد. آنها نه به مصوبات سازمان ملل و افکار عمومی توجه کردند و نه عراقیها را چندان به بازی سیاست دعوت کردند. مساله عراق، وضعیت ایران را نیز حساس تر از گذشته می نمایاند. برخی از تحلیل گران نیز که احتمال برخورد آمریکایی ها با ایران را ضعیف می دانستند، با توجه به این مسایل باید در رایشان تجدید نظر کرده باشند. آمریکا امروز وارد منطقه شده و هزینه هایی را نیز متحمل شده است و بنابراین خارج شدنش از منطقه به همراه پروژه های ناتمام، شاید تا حدودی دور از واقع باشد. بر این اساس احتمال برخورد آمریکا با ایران نسبت به گذشته قوت بیشتری یافته است.
با این حال جناح اقلیت در ایران پروژه خود را – که از سال ۷۹ آغاز کرد – ادامه می دهد و تجدید نظری هم در آن انجام نداده است. این پروژه مبتنی بر مهار جریان اصلاحطلب در ایران و بستن تدریجی فضا است که با توجه به نتیجه انتخابات شوراها این امر نیز بر آنها متصور شده که با یک مهار محدود و با ظواهر دموکراتیک، اما با مشارکت کم این امکان وجود دارد بتوانند رقیب خود را از صحنه حذف کنند.
تنها تغییری که پس از ماجرای عراق در عملکرد جریان اقلیت به چشم میآید، تلاش برای تقویت بنیه نظامی و تسلیحاتی کشور است. گویی از این طریق میتوان خطر آمریکا را تقلیل داد. همچنین آنها برای مذاکره غیر مستقیم با آمریکاییها تلاش میکنند.
از طرف دیگر در آمریکا نیز ائتلاف جدیدی در حال شکل گرفتن است این ائتلاف سه گانه میان جریان راست مسیحی پروتستان، جریان راستگرای یهودی و محافظهکاران که جریان افراطی و توسعه طلب هستند در حال شکلگیری است. ادبیات جریان نو محافظهکار آمریکایی تا حدود زیادی شبیه به جریان اقلیت در ایران است. آنها دید توطئهگر به جهان دارند و به قواعد بینالمللی نیز پایبندی ندارند و به برخورد خشونت آمیز برای ساقط کردن مخالفانشان میاندیشند. این جریان نو محافظهکار با یک تحلیل توانست فضای سیاسی آمریکا را فتح کند و آن، تحلیل جنگیدن با تروریست در خانه خود اوست، قبل از اینکه به خانه ما بیاید. با این تفکر آنها با عراق نیز بدون همکاری بینالمللی برخورد کردند. آمریکاییها پس از جمع بندی حرکت خود در عراق گام بعدی را برخواهند داشت. آنها در برخورد با ایران نیز شروطی را مطرح کردهاند که فراتر از ساخت سیاسی جریان اقلیت در ایران است. بنابراین، احتمال مذاکره و معامله کاملا منتفی است. در شرایط فعلی در ایران، مردم، اپوزوسیون و جریان اصلاح طلب درون حاکمیت در تغییر و تاثیرگذاری بر معادله موچود سهیم نیستند. شاید تنها جریان محافظهکار در ایران تا حدی هنوز بتواند اثر گذار باشد. اثر گذاری آنها هم بدین معنی است که یا باید مملکت را به دست اکثریت و یه به دست آمریکاییها بسپارند. آنها بین مردم ایران و آمریکا باید دست به انتخاب بزنند. اما به نظر میرسد که جریان اقلیت در ایران بر این توهم است که میتواند نه به مردم و نه به آمریکاییها امتیازی بدهد.
در چنین فضایی همانطور که عنوان شد اصلاح طلبان جایگاهی برای تاثیر گذاری ندارند. البته در یک شرایط آرمانی و ذهنی میتوانیم تصور کنیم که اگر آقای خاتمی برخورد فعال از خود بروز میداد، میتوانست نقش آفرینی جدی داشته باشد. البته خاتمی موجود از این تصویرسازی بسیار دور است.
در این شرایط البته راهکارهایی متصور است که میتوان به آنها اشاره کرد.
۱- اقتدار دموکراتیک ملی: این راه بهترین راه و در عین حال ذهنیترین راه است. جریان اقلیت به نظر نمیرسد که تسلیم اکثریت شود. البته تمامی فعالان سیاسی و فرهنگی و فکری در ایران – اگر حاکمیتی دموکراتیک در کشور حاکم باشد و بخواهد مورد تهاجم نیروهای بیگانه قرار بگیرد – در این چالش بیتفاوت نخواهند بود و به نفع یک حاکمیت ملی و دموکراتیک حتی حاضر خواهند بود به مقابله نظامی با مهاجمان بپردازند.
۲- همسویی با جریان راست داخلی: هر جریان و گرایشی که دست به این کار بزند هم سرنوشت با جریان راست در ایران خواهد شد و به همراه اقلیت ماجراجو به محاق خواهد رفت.
۳- همسویی با جریان اپوزوسیون و راست خارجی: جدای از فعل و انفعالات کوتاه مدت، این امید حتی به دراز مدت هم نمیکشد. همسویان با جریان خارجی در برابر افکار عمومی ایرانیان – که بسیار متحول است – به سرعت تبدیل به عبدالمجیدهای خوبی خواهند شد.
۴- مهار داخل و معامله با خارج: این گزینه نیز در فضای فعلی بینالمللی غیر قابل تصور است و البته خواستهای آمریکاییها از ایران هر گونه امکان معاملهای را منتفی و ناشدنی میکند.
نتیجهگیری:
در اندیشههای ماکس وبر مولفه ای به نام "اخلاق اعتقادی" و "اخلاق مسئولیت" به چشم آمدنی است. شاید اخلاق اعتقادی امروزین نیروهایی که طرفدار آزادی هستند و همچنان به استقلال نیز پایبند میباشند و هم با راست داخلی و هم با راست خارجی دارای مرز مشخص هستند، در کوتاه مدت به تلاش برای همسویی جبههای – این همسویی احتیاج به بستر سازی دارد – و در دراز مدت به پروژههای دیگری بیانجامد. این همسویی جبههای میتواند نیروی متعینی را در شرایط حاکمیت راست داخلی در دفاع از آزادی شکل بدهد.
و در صورتی که نیروهای خارجی هم بخواهند در امور ایران تاثیر گذار باشند، این نیرو می تواند در دفاع از منافع ملی در برابر آنها بایستد. البته طبیعی است که نیروهای سیاسی در ایران نه با راست داخلی و نه با راست خارجی برخورد براندازانه نخواهند داشت، ولی در هر وضعیتی آنها باید طرفداران آزادی بیان و اندیشه باشند و از هر گونه جزمیت مذهبی و نفرت ضد مذهبی نیز باید بپرهیزند. این گرایش در کوتاه مدت یک اخلاق اعتقادی است، ولی در دراز مدت میتواند به یک اخلاق مسئولیت هم تبدیل شود و ما به ازای عینی نیز بیابد. اکنون جنبش دانشجویی با بستر سازی بحث جبهه دموکراسی خواهی در ایران نمونه خوبی از معتقدان به اخلاق اعتقادی را در اذهان عمومی ما تداعی می کند.
ویژه نامه استاندارد و سلامت، شماره 147 - 7 مرداد 1378