«منتظری به جعبه سیاه نظام نزدیک شده»
رضا علیجانی تحلیلگر و فعال سیاسی ملی مذهبی یکی از کسانی است که معتقد است احمد منتظری با انتشار فایل صوتی پدرش به "جعبه سیاه نظام" نزدیک شده است. او به دویچهوله میگوید: «دستگاه سیاسی امنیتی ـ نظامی حاکم در ایران روی دو مورد حساسیت ویژه نشان می دهد: یک مورد جاهایی که افراد به جعبه سیاههای اسرار نظام نزدیک بشوند، اسرار سرکوب و کشتار و "قتلهای زنجیرهای" و اعدامها، و مورد دوم جایی که به گنج قارونهای پنهانی که هزینه فعالیت سیاسی و نیز هزینههای سیاسی جریان نظامی ـ امنیتی و همچنین ماشین سرکوب را تامین میکند، نزدیک شوند. در این دو جا برخوردها معمولا تند و حاد است و هر کسی به آن جعبه سیاه یا این گنج قارون نزدیک بشود، همچون مار او را میگزند.»
اما چرا موضوع اعدامهای ۶۷ جعبه سیاه نظام است؟ مگر نه اینکه پس از انتشار فایل صوتی منتظری، مصطفی پورمحمدی و دیگران از این اقدام طرفداری کردند و گفتند دستور خدا را اجرا کردهاند؟ مگر نه اینکه این پرونده از دید مسئولان نظام اسلامی بسته شده است؟ پس چرا همچنان بر روی آن حساسیت وجود دارد؟
رضا علیجانی میگوید: «ما واقعا نمیدانیم آن هیات مرگی که در مقابل آیتالله منتظری بودند و ایشان با شجاعت و چشم در چشم آنها را جنایتکار خواند، کدامشان عامل و مباشر بودند و کدامشان طراح و آمر مسئله. ما هنوزهم اطلاعی از طراحان و آمران اصلی اعدامهای ۶۷ نداریم.»
اما مگر نه این است که این اعدامها به فتوای مستقیم آیتالله خمینی انجام شده است؟ پس دیگر نکته تاریک ماجرا کجاست؟
علیجانی معتقد است هرچند فتوا از سوی خمینی صادر شده اما تصمیمسازی در جای دیگری صورت گرفته و فتوای خمینی در حقیقت مهر تاییدی بر آن تصمیم بوده است: «تصمیمهای مهمی در آن سالها گرفته شد، مثل پایان جنگ، مثل تغییر قانون اساسی، مثل کشتار زندانیان سیاسی. اینها در نهادها و اتاق فکرهای پنهانی تصمیم گیری شده. آیت الله خمینی در واقع حامی و موید آن تصمیمها بوده. عامل و فتوا دهندهاش آقای خمینی است و مباشرین و اجراکنندگانش این هیات مرگ اما معلوم نیست در دورهای که آقای خمینی بسیار پیر شده و فعالیتهای دفتر رهبر جمهوری اسلامی در واقع توسط عده دیگری دارد صورت میگیرد، این تصمیم چگونه گرفته شده؟ گمانهزنیهایی وجود دارد که بخشی از وزارت اطلاعات آن زمان و بخشی از سیاسیون و امنیتیهای آن دوره این تصمیمسازیها را کردهاند اما هنوز پشت پرده این اعدامها به طور کامل برای افکارعمومی روشن نیست.»
آبشخور یکسان اعدامهای ۶۷ و قتلهای زنجیرهای
غیر از پرونده اعدامهای سیاسی سال ۱۳۶۷، پرونده قتلهای زنجیرهای دگراندیشان نیز از جمله "جعبه سیاههای" جمهوری اسلامی است. پس از فاش شدن نقش وزارت اطلاعات در این قتلها، کسانی که به نحوی به این پرونده نزدیک شدند همگی بازداشت و متحمل حبس و محرومیتهای سیاسی و اجتماعی شدند؛ از ناصر زرافشان یکی از وکلای بازماندگان گرفته تا اکبر گنجی و عمادالدین باقی، دو روزنامهنگاری که درباره این قتلها تحقیق کردند.
رضا علیجانی ماهیت هردوی این پروندهها را شبیه به هم میداند: «قتلهای زنجیرهای همان شیوه النصربالرعب و پیروزی با آدمکشی و خونریزیست؛ همان روشی که در اعدامهای ۶۷ وجود دارد و این در واقع دارد از یک نگاه و از یک تاریکخانه و اتاق فکر پنهان هدایت میشود. حالا یک زمان ممکن است این تاریکخانه نزدیک به بیت آقای خمینی باشد و آقای خامنهای در آن موقع درجه چندم باشد، یک زمان ممکن است نزدیک بیت آقای خامنهای باشد. ولی هر دو رهبر سوار ساختاری هستند که تصور میکنند این ساختار میتواند و باید با سرکوب خودش را تثبیت بکند.»
به نظر این فعال سیاسی حتی برخی از کسانی که در اتاق فکر بیت آیتالله خمینی بودند و احتمالا اعدامهای ۶۷ را طراحی کردند، همانها به اتاق فکر بیت خامنهای نقل مکان کرده و احتمالا قتلهای زنجیرهای را طراحی کردند.
رضا علیجانی میگوید: «به گمان من حکم احمد منتظری نوعی دفاع شخصی مافیای قدرت و ثروت و ماشین سرکوب پنهانی است که در دهه ۶۰ کشتار زندانیان را در دستورالعملش قرار داد و در دهه ۷۰ "قتلهای زنجیرهای" را. در حقیقت نوعی دفاع شخصی آمران پنهانمانده این نقطه چین جنایت در ایران است.»
"عقلانیت لمپنی دستگاه قضایی و امنیتی ایران"
حکم صادره برای احمد منتظری را اما شاید غیر از برخورد با شخص منتظری و خانواده آیتالله منتظری بتوان نوعی "زهر چشم گرفتن" از مخالفان و معترضان بالقوه و بالفعل نیز دانست.
این "زهر چشم گرفتن" را رضا علیجانی اینگونه تفسیر میکند: «در دستگاه قضایی و امنیتی ایران حتی در دستگاه سیاست داخلی و خارجی کشور نوعی "عقلانیت لمپنی" وجود دارد. در عقلانیت لمپنی شما علاوه بر برخورد قانونی یا شبه قانونی با افراد، باید آنها را شخصا هم مورد تنبیه قرار دهید. یعنی سر جای خودشان نشاندن، زهر چشم گرفتن و ادبیات لمپنی که در پس و پشت این برخوردها وجود دارد. ما این را در برخورد با آقای احمد منتظری هم می بینیم. یعنی افراد نباید زبان درازی بکنند، نباید فضولی و کنجکاوی بکنند و اگر به آنها فرمان داده شد که سر جایتان بنشینید، باید مطیع باشند.»
این تحلیلگر سیاسی معتقد است وجه مشترک پرونده محمود صادقی، نماینده مجلس که به دلیل سوال درباره حساب بانکی رئیس قوه قضائیه تهدید شده و نیز نرگس محمدی، فعال حقوق بشر محکوم به ۱۰ سال حبس با پرونده احمد منتظری در همین شیوه برخورد است.
علیجانی میگوید: «چه در پرونده محمود صادقی و چه در پرونده احمد منتظری و چه در پرونده نرگس محمدی یک فرهنگ و ادبیات حاکم است. یعنی وقتی فرمان میآید همه باید اطاعت بکنند. حالا آقای احمد منتظری از این فرمان اطاعت نکرده. همان گونه که نرگس محمدی نکرده، همان گونه که محمود صادقی نکرده. یک ادبیات، یک فرهنگ و یک نحوه برخورد در همه اینها حاکم است و این هم برای تنبیه شخص آقای احمد منتظری است، همان گونه که تنبیه شخص محمود صادقی و نرگس محمدی، و هم برای ارعاب دیگران».
رادیو دویچه وله 8 آذر 1395