+رضا علیجانی سخنش را با سؤالی که دوستی از او پرسیده بود شروع کرد: اینهمه سال درباره تابستان ۶۷ حرف زدهاید، حرفهایتان تمام نمیشود؟ وی در پاسخ گفت نسبت ما با این فاجعه ملی در ابتدا یک ارتباط عاطفی است با دوستان و عزیزانی که یادشان را گرامی میداریم و سپس بعدی سیاسی و مدنی دارد برای «کشف حقیقت» و در امتدادش «دادخواهی». فعلاً اما تا آنجا خیلی راه است چراکه قاتلان هنوز به کارشان افتخار میکنند در اجرای حکم خداوند.
+وی در ادامه گفت جدا از جنبه عاطفی، در لایه عقلی و تحلیلی مسئله باید به ریشهیابی این فاجعه پرداخت و شاید بهتر باشد آن را در پرونده بزرگتری به نام «خشونت»واکاوید. ریشههای خشونتهای بعد از انقلاب اما شاید به دو جای مهم برسد. یکی خود انقلاب و نگاه انقلابی و چپ که به خشونت بهعنوان مامای انقلاب مینگرد و دیگر فقاهت که دگر ستیز و تنگنظر است و نگاه حذفی دارد. تابستان ۶۷ از هر دو ریشه نسب میبرد.
+او همچنین بعد معرفتی-روانی ماجرا را نیز به نگاه تضادی و آنتاگونیستی بهجای نگاه وفاقی مرتبط دانست.
+رضا علیجانی افزود این وضعیت اجتماعی و روانی چه موقع شکل میگیرد؟ موقعی که خواستههای مخالفان فراتر از مناسبات حاکم بوده و قدرت حاکم نیز راه هرگونه اصلاحی را بسته باشد.
+وی در ادامه گفت هرچند نگاه جزمی و حذفی قدرت مستقر عامل و متهم اصلی خشونتهای بعد از انقلاب است اما جریانات مخالف نیز عاری از خطا و خشونت نبودهاند. برای جلوگیری از تکرار خشونت در آینده باید به این وجه ماجرا نیز پرداخت. هرچند خطا و خشونت این جریانات بههیچوجه خشونت سازمانیافته و سیستماتیک حکومت بهعنوان نیروی صاحب قدرت و مسئولیت در کشور را توجیه نمیکند.
+علیجانی همچنین گفت متأسفانه علائم این بیماری و ریشههای آن هنوز قابلمشاهده استِ؛ همچون اعدام فلهای بیستوچند نفر کرد سنی، صدور حکم اعدام برای محمدعلی طاهری، برخورد با دراویش و. . . .
وی در پایان بهاجمال به «چه باید کرد؟» پرداخت و یکی از راهها را تبدیل این فاجعه (که آن را هولوکاست زندانیان+ سیاسی مینامید)، به یک ناخودآگاه جمعی دانست. فاجعهای که بیش از همه به همت خانوادهها و نزدیکان فکری قربانیان زنده مانده است. وی در تمثیلی به تابلوی علیرضا رجایی اشاره کرد و گفت اگر این تابلو به حافظه جمعی ما وارد شود میتواند مانع آن شود که جلوگیری از دسترسی زندانیان به معالجات پزشکی باز فاجعه بیافریند.
+علیجانی در قسمت پرسش و پاسخ نیز به وضعیت کشور در مقطع اسیر کشی ۶۷ و هراس قدرتمندان و نهادهای پنهانی آن از مرگ رهبر انقلاب اشاره کرد و گفت تصفیه زندانیان همچون چند مسئله مهم دیگر(مانند پایان جنگ- برکناری آیتالله منتظری-تغییر قانون اساسی)، از مدتها قبل طراحیشده بود و توجیه آن با عملیات مجاهدین یک فریبکاری بزرگ است. وی پیشنهاد کرد که چپها با تولید کلیپهایی کوتاه و کمحجم به چپ کشی در این فاجعه بپردازند تا نشان داده شود که صدها زندانی چپ که هیچ ربطی به مجاهدین هم نداشتهاند کشتهشدهاند و سحر و فریب دروغگویان را برملا کنند. در این رابطه خاطرات و مرارتهای خانوادهها میتواند بسیار مفید و مؤثر باشد.
لینک متن کامل گزارش: http://www.kar-online.com/node/13824