مهدی پرپنچی- صفحه دو بی بی سی - 28 بهمن 1395 - با شرکت حسن شریعتمداری، سعید برزین، ایرج مصداقی و رضا علیجانی)
برخی از نکاتی که در این میزگرد مطرح کردم:
انقلاب ایران یک انقلاب التقاطی بود و جمهوری اسلامی هم التقاطی است/ انقلاب محصول شراکت نافرجام دو دسته انقلابی روشنفکر و روحانی بود/ روحانیون روشنفکران را حذف کردند/ جمهوری اسلامی روی سه گسل قرار دارد/ جمهوری اسلامی نیمه متمرکز و نیمه متشتت است و به صورت
ژنتیک استعداد اختلاف و انشعاب دارد/ آینده جمهوری اسلامی دست خودش است: یا منعطف می شود و یا می شکند/ مردم به تجربه مطالبه محوری رسیده اند. همه خواست ها موکول به تغییر حکومت نیست...
(بقیه در داخل صفحه)
نظرات روشنفکر غیردینی در باره روشنفکران دینی مرا دچار دو تردید میکند:چقدر با ادبیات دینی و روشنفکران دینی آشناست؟ تردید دیگرم در باره میزان وقوف بر میزان تاثیرگذاری و موفقیت اجتماعی است. معیار سنجش کار روشنفکر نه تنها «محق» بودن بلکه «موثر» بودن هم هست/روشنفکری غیرمذهبی ما می تواند ببیند در حوزه تولید اندیشه (و نه ترجمه) چقدر زحمت کشیده و تولید داشته است؟ روشنفکری مذهبی اما(چون مشابه خارجی اش کم و محدود است) «مجبور» به تولید بومی بوده و اندیشه ها و نظریاتی «بینافرهنگی»تولید کرده که در حوزه کاری اش (نواندیشی دینی و جهان اسلام) قابل ارائه بوده است/ می توان مواضع سه شرکت کننده را بر دو محور حقیقت و تغییر (یا نظری و عملی)، چنین جمعبندی کرد که آشوری معتقد بود مذهب علاوه بر ابعاد اجتماعی، دارای ابعاد وجودی و اگزیستانسیل نیز هست. وی در حوزه عملی نیز خود را با روشنفکران دینی هم وضعیت و نیازمند تفاهم متقابل می دید. نیکفر معتقد بود در حوزه نظری باید نقد را از نقد مذهب آغاز کرد اما در حوزه عملی می توان روی مسائل مبرم همکاری داشت.آجودانی در هر دو حوزه چندان سر به مهر نبود...
(تصویر دیدار هاشمی با خانواده زندانیان سیاسی پس از خرداد 88 را نشان می دهد)/ خبر مرگ هاشمی غافلگیر کننده بود. اولین چیزی که به ذهنت میرسد این است که حیف! چه نقش ها که می توانست ایفا کند و چه اسرار که با خود برد. آیا مرگ ناگهانی اش هم بخشی از این اسرارخواهد بود؟
هاشمی «عصاره» زشت و زیبای کلیت جمهوری اسلامی بود: تجدید نظر مستمر اما با یک سئانس تاخیر(تاخیری با هزینه های گزاف)؛ ترجیح مصلحت نظام بر مصلحت مردم و ایران؛ سیاست ورزی پشت صحنه و سکوت وعقب نشینی های گهگاهی و ناگهانی وقتی توازن قوا را به نفع خود نمی بیند...
گفتگوی زیتون با رضا علیجانی؛ انتخاباتی با شعار«صرفه جویی برای حکومت؛ رفاه برای ملت»!//در این شعار دیگر مسئله فساد؛ اختلاس یا کلاهبرداری نیست. حیف و میل منابع عمومی با تصمیمات سیاسی حاکمیت است/ شعارهایی از جنس «اگر چرخ سانتریفیوژها می چرخند، چرخ اقتصاد هم باید بچرخد» میتوانند در جذب افکار عمومی موفق شوند. این نوع شعارها در حوزههای «مرزی» است یعنی سرمرز خط سرخ های حکومت که در آن دوره پرونده هسته ای بود. این بار میتواند حیف و میل وسیع و غیرشفاف منابع ملی ایران در منطقه و به خصوص سوریه را هدف قرار دهد. موضوع این است که ملت ایران «پولی برای خرج کردن» در سوریه و دیگر جاها ندارد. منطق معروف «چراغی که به خانه رواست؛ به مسجد حرام است»...
وقتی این هسته سخت قدرتمند امنیتی و اقتصادی شدت عمل نشان می دهد در واقع دنبال دو هدف است: یکی دفاع از بقای خودش و دوم استمرار شیوه اش برای حفظ نظام. به عبارت روشن تر این هسته سخت و اتاق توطئه علیه هر گونه اصلاح و تعدیل و اعتدالی در قدرت مستقر وقتی کشتار می کند در 67 و یا قتل های زنجیره ای راه می اندازد در دهه 70 و یا سرکوب می کند در جنبش سبز و یا اینک هر گونه گوشه چشمی به پرونده های گذشته سرکوب و کشتارش و یا پرونده های اقتصادی اش را با شدیدترین عکس العمل پاسخ می دهد تنها به فکر ترساندن و ارعاب نیست بلکه حرکتش عکس العملی در دفاع از خودش است. خود خودش. صیانت از ذات!
روزی از آن روزها که برای کاری بیرون از دفتر ایران فردا بودم، چند تماس ناشناس تحت عنوان «فدائیان اسلام (ناب محمدی مصطفی نواب)» که آن روزها بیانیه های تندشان در صبح امروز بازنشرشده و فضا را دوباره ملتهب کرده بود، با ادبیاتی واحد تهدید کرده بودند اگر مصاحبه هایم با رادیوهای بیگانه ادامه پیدا کند به قتل خواهم رسید. تا به دفتر برسم مهندس سحابی به وزارت کشور و نیروی انتظامی اطلاع داده بود. ماموری از نیروی انتظامی به دفتر مجله آمد و برخی باصطلاح آموزه های ایمنی را مطرح کرد ...
چرا در کل این سخنرانی حتی یک بار هم اسمی از «داعش» در میان نیست؟ و نیز چرا اصلا از اصطلاح «دفاع از حرم» و «مدافعان حرم» استفاده نشده است؟/ اگر در فضای اول انقلاب سیاستمداری جرات می کرد سخن از جنگ نیابتی بر زبان بیاورد تمام آینده سیاسی اش را از دست می داد. در فضای آغشته از آرمانخواهی و حساس بر اصول انسانی و اخلاقی کسی نمی توانست به خودش اجازه دهد که بگوید ما باید برویم مردم یک سرزمین دیگر را درگیر جنگی ویرانگر کنیم و چشم بر پیرو جوان و کودکی که در این جنگ به خاک و خون کشیده می شوند، ببندیم تا بتوانیم قدرت خود مان را حفظ کنیم و در امان باشیم...
اتحاد برای ایران - محمد حیدری/ گفتگو با رضا علیجانی درباره نسبت سیاست و حقوقبشر: قدرت و سنت مانع حقوق بشر/
فعال حقوقبشر در همه جای جهان، در عمل، در برابر دو عرصه اصلی ناقض حقوقبشر قرار خواهد گرفت: قدرت و سنت. وی وقتی با نقض این حقوق توسط قدرت مواجه میشود، پایش به سیاست گشوده خواهد شد. هم چنین ممکن است وی در جایی مبارزه کند که سنتها و فرهنگ موجود در برابر احقاق حقوق بشر مقاومت میکنند (وحتی ممکن است که قدرت سیاسی با او همسو باشدمثل قتلهای ناموسی در ایران یا نقض حقوق کودکان وزنان در هندوستان)؛ در چنین وضعیتی، فعال حقوقبشر به یک فعال اجتماعی تبدیل شده و با فرهنگ و سنت حاکم در جامعه مقابله میکند.
دکترین امنیت ملی ایران دچار نوعی «عقبماندگی تاریخی» است چرا که در سیاست داخلی اش به جای آزادی و دموکراسی،به ارعاب دست می زند و در سیاست خارجی اش در هنگامی که بسیاری از چپهای ضد امپریالیست در نظریات و شیوههای مبارزهشان و یا فلسطینیها با به رسمیت شناختن فرمول دو سرزمین، در نحوه مواجهه با اسرائیل تجدید نظر کردهاند؛ حاکمان ایران همچنان شعار دشمن ستیزی و نابودی استکبار و محو اسرائیل سر میدهند/ هم چنین دارای «فریب کاری» در بهره گیری از شعارهای خارجی برای سرکوب داخلی و نیز پوشاندن دیگر مقاصد در شعارهای فریبندهای همچون دفاع از حرم است/ و نیز دچار «فساد» در دنبال کردن منافع مافیاهای اقتصادی در پشت شعارهای امنیت ملی و درنوردیدن مرزهای ملی در رقابتهای سیاسی داخلی است.
این نوار گامی علیه فراموشی است. فراموشی که قدرت هم سعی در تحمیل آن دارد/ اگر مجاهدین عملیات کردند پس چپ ها را چرا کشتند؟ این مساله نشان میدهد که هدف مهمتری مطرح بود یعنی تصفیه زندانیان سیاسی. این اقدام را باید در کنار مجموعه اقدامات کلانتری چون پایان دادن به جنگ، برکناری آقای منتظری و اصلاح قانون اساسی برای برداشتن شرط مرجعیت برای رهبر؛ در یک سال آخر عمر آقای خمینی قرار دهیم/ این نوار شاید موضوع آقای رییسی را که همیشه با چراغ خاموش حرکت میکند، در افکار عمومی بیشتر مطرح کند/ همه ما یعنی جامعه مدنی و به ویژه نسل جوانی که کهریزک را بیشتر از اعدامهای ۶۷ میشناسد میتوانیم به تجربهی مشترکی برای آینده ایران برسیم.